معنی استفاضت - فرهنگ فارسی معین
معنی استفاضت
- استفاضت((اِ تِ ضَ))
- طلب فیض کردن، عطا خواستن، فاش و منتشر شدن خبر، استفاضه
تصویر استفاضت
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با استفاضت
استفاضت
- استفاضت
- آب روان کردن خواستن، عطا خواستن، فیض گرفتن طلب فیض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
استفاضه
- استفاضه
- استفاضت. آب روان کردن خواستن. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
استبانت
- استبانت
- پیداشدن آشکار گشتن هویدا شدن، پیدا کردن آشکار کردن، بجای آوردن دانستن شناختن، هویدایی ظهور
فرهنگ لغت هوشیار
استکانت
- استکانت
- زاری کردن زاریدن، فروتنی کردن عجز آوردن، تن در دادن گردن نهادن، زاری تضرع، فروتنی تواضع
فرهنگ لغت هوشیار