معنی استظهار - فرهنگ فارسی معین
معنی استظهار
- استظهار((اِ تِ))
- کمک خواستن، پشت گرمی
تصویر استظهار
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با استظهار
استظهار
- استظهار
- پشتگرمی، پشت خواهی، پشتیبان داشتن، اندوخته، پشت و پناه خواستن یاری خواستن، پشت گرم شدن پشت گرمی داشتن، پشت گرمی، اندوخته، جمع استظهارات
فرهنگ لغت هوشیار
استظهار
- استظهار
- پشت گرمی داشتن، پشت گرمی، قدرت، توان، اندوخته، دارایی، مال
فرهنگ فارسی عمید
استظهار
- استظهار
- یاری خواستن. یاری خواستن از کسی. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). یار گرفتن.
لغت نامه دهخدا
استنهار
- استنهار
- زجر کردن، آزمند چیزی گردیدن چندانکه از ننگ و دشنام و نکوهش باکیش نباشد، ولوع به چیزی و افراط در آن، دارای چیزهای باطل و هیچکاره شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
استاکار
- استاکار
- بر صنعتگران از نجار و کفش دوز و یا کارگران فنی که در کار خبره و استاد باشند اطلاق میشود و زیر دستان آنان را شاگرد مینامند
فرهنگ لغت هوشیار