طلب آگاهی کردن. آگاهی خواستن. پرسیدن. آگاهی جستن. (غیاث). اطلاع خواستن. (غیاث). وقوف وآگاهی خواستن. استخبار. بررسیدن، اندوهناک شدن. (منتهی الارب) ، خواب گزاردن بر کسی تا او تعبیر کند. خواب گزاردن بر کسی جهت تعبیر کردن وی. (منتهی الارب). خواب با کسی گفتن تا بگزارد. (تاج المصادر بیهقی)
رهانیدن از بند. (غیاث) ، آشتی خواستن. (تاج المصادر بیهقی). آشتی و صلح خواستن. (زوزنی) ، بخشیدن رضا و خشنودی کسی را: استعتبه، بخشید اورا رضا، آرزو کردن چیزی. و منه قوله تعالی: و ان یستعتبوا فما هم من المعتبین (قرآن 24/41) ، ای ان یستقیلوا ربهم لم یقلهم ای لم یردهم الی الدنیا، بازگردیدن از بدی. (منتهی الارب)