معنی استطاله استطاله((اِ تِ لِ یا لَ)) دراز کشیدن، فزونی کردن، گردنکشی کردن تصویر استطاله فرهنگ فارسی معین
استقاله استقاله بخشایش خواستن، ستردن، برهمزدن، برانداختن، دست کشیدن از کار فسخ بیع را خواستار شدن پایان گرفتن معامله را خواستن، خواستار عفو و بخشایش شدن فرهنگ لغت هوشیار
استطالت استطالت دراز شدن دراز گشیدن، فزونی کردن، گردنکشی کردن تکبر کردن، گردن کشی گردن فرازی فرهنگ لغت هوشیار
استطابه استطابه پاکی جستن، پاکیزه دانستن پاکیزگی خواستن پاکی جستن، پاک یافتن پاکیزه دانستن فرهنگ لغت هوشیار