معنی استزاده - فرهنگ فارسی معین
معنی استزاده
- استزاده((اِ تِ دِ))
- فزون خواستن، فزونی طلبیدن، مقصر شمردن، شکوه کردن، دلتنگی نمودن، مفرد استزادات
تصویر استزاده
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با استزاده
استزاده
- استزاده
- افزونی خواستن افزون خواستن بیشخواهی، گله کردن دلتنگی کردن بیش خواستن فزونی طلبیدن افزون خواستن طلب افزونی کردن، مقصر شمردن، گله کردن دلتنگی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
استزاده
- استزاده
- فزونی خواستن. (منتهی الارب). افزون خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). زیادت خواستن. کم شمردن. طلب افزونی کردن. بیشی خواستن، فربه یافتن، فربه خواستن. (منتهی الارب). فربه شدن خواستن، روغن گاو و گوسفند خواستن. (تاج المصادربیهقی) (زوزنی) ، فربه شدن. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
استزاره
- استزاره
- دیداری خواستن دیدار خواهی دیدار خواستن طلب زیادت کسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
استزادت
- استزادت
- افزونی خواستن افزون خواستن بیشخواهی، گله کردن دلتنگی کردن بیش خواستن فزونی طلبیدن افزون خواستن طلب افزونی کردن، مقصر شمردن، گله کردن دلتنگی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
استعاده
- استعاده
- خویگری، بازگشت خواهی طلب عود کردن بارگشت چیزی را خواستن دوباره خواستن، عادت بچیزی کردن
فرهنگ لغت هوشیار