جدول جو
جدول جو

معنی استرحام

استرحام((اِ تِ))
رحمت خواستن. مرحمت طلبیدن
تصویری از استرحام
تصویر استرحام
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استرحام

استرحام

استرحام
رحم خواستن، شفقت و بخشایش خواستن، مهربانی خواستن، دلسوزی، شفقت
استرحام
فرهنگ فارسی عمید

استرحام

استرحام
بخشایش خواستن. (تاج المصادر بیهقی). رحم خواستن. مهربانی طلبیدن، راه جستن. (منتهی الارب). راه راست جستن. طلب هدایت کردن. استهداء. راه راست خواستن. (تاج المصادر بیهقی). طلب رشد و راه راست کردن
لغت نامه دهخدا

استحرام

استحرام
گشتن خواه شدن (گشتن نرینه بارور کننده) آن مه که زپیدایی در چشم نم آید جان از مزه عشقش بی گشن همی زاید (مولانا جلال الدین)، بست خواستن گناهکاران و دادگریزان به گور یا آرامگاه پیشوا یا پیشوا زاده ای می گریختند و در آن جابست می نشستند و دست دیوانیان از آنان کوتاه می شد بست نشینی
فرهنگ لغت هوشیار