معنی استدانه
- استدانه((اِ تِ نِ))
- وام خواستن، قرض طلبیدن، وام گرفتن
واژههای مرتبط با استدانه
استدانه
- استدانه
- وام خواست، وام خواستن، وام گرفتن وام خواستن قرض طلبیدن وام گرفتن
استدانه
- استدانه
- وام گرفتن. (منتهی الارب). وام خواستن. (تاج المصادر بیهقی) ، بسایۀ درخت شدن. (منتهی الارب). سایه گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). بسایۀ درخت رفتن، پناه گرفتن بچیزی. (منتهی الارب). پناه گرفتن بکسی. (تاج المصادر بیهقی)
استبانه
- استبانه
- پیدایی هویدایی، آشکارشدن، آشکارکردن، به جای آوردن شناختن پیداشدن آشکار گشتن هویدا شدن، پیدا کردن آشکار کردن، بجای آوردن دانستن شناختن، هویدایی ظهور
استادانه
- استادانه
- همچون استادان شیوه استادان استاد وار ماهرانه با پختگی و حذاقت و استادی
استکانه
- استکانه
- خاکی شدن خاکی بودن فروتنی بسیار
استعانه
- استعانه
- یاری خواهی، یاری یابی
استضانه
- استضانه
- روشنی گرفتن روشن شدن، روشنی خواستن
استهانه
- استهانه
- سبک شمردن
استوانه
- استوانه
- جسمی است گرد، بن او وسر اودو دایره میباشد وبه یکدیگر موازی
