جدول جو
جدول جو

معنی استخفاف

استخفاف((اِ تِ))
سبک داشتن، خوار شمردن، مفرد استخفافات
تصویری از استخفاف
تصویر استخفاف
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استخفاف

استخفاف

استخفاف
خوار خواست، شرمسار خواستن، خواری سبک داشتن خفیف دانستن خوار شمردن، سبکی خواری، جمع استخفافات
فرهنگ لغت هوشیار

استخفاف

استخفاف
سبک شمردن کسی را. (منتهی الارب). سبک گردانیدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). سبک داشتن. (تاج المصادر بیهقی) : شنودم که بخلوتها خلعت ها را استخفاف کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 502).
لغت نامه دهخدا

استقفاف

استقفاف
باران خواستن، چکیده خواستن چکیده گیری سرشک گیری در ترنجیدن (ترنجیدن کوفته شدن و چین به هم رساندن)
فرهنگ لغت هوشیار

استکفاف

استکفاف
دست پیش کسی دراز کردن، گرد آمدن چنبره زدن، پیچیده شدن: موی
استکفاف
فرهنگ لغت هوشیار

استعفاف

استعفاف
پاکدامنی خواستن، به پاکی گراییدن، پارسایی باز ایستادن از ناروا کاری
فرهنگ لغت هوشیار

استخلاف

استخلاف
جانشین گزیدن، آب بر کشیدن جانشین کردن جانشین ساختن، جانشینی
استخلاف
فرهنگ لغت هوشیار