جدول جو
جدول جو

معنی استحباب

استحباب((اِ تِ))
خوب و نیکو شمردن، مستحب دانستن
تصویری از استحباب
تصویر استحباب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با استحباب

استحجاب

استحجاب
دربان گماردن، دربانی خواستن، در پرده خواهی پوشیده خواهی
استحجاب
فرهنگ لغت هوشیار

استطباب

استطباب
درمان پرسیدن از طبیب. طلب طبیب و دواشناس کردن. یقال: هو یستطب ّ لوجعه، ای یستوصف الدواء ایها یصلح لدائه. (منتهی الارب) ، هی اضافه لازم المشبه به الی المشبه. (تعریفات جرجانی). و رجوع به استعاره شود
لغت نامه دهخدا

استحلاب

استحلاب
دوشیدن خواستن. (منتهی الارب) ، صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: استخبار، نزد اهل عربیت استفهام است که بمعنی طلب فهم میباشد. برخی گفته اند استخبار آن است که امری یا مطلبی قبلاً ذکری از آن رفته باشد ولی مستمع از آن امر یا مطلب چیزی نفهمیده و چون ثانیاً از موضوع آن امر یا مطلب پرسش کند آنرا استفهام گویند و چنانکه ابن فارس در فقه اللغه ذکر کرده و نیز در اتقان در انواع انشاء اشاره به این مطلب کرده و در بعضی کتب دیده شده که استخبار طلب خبر باشد
لغت نامه دهخدا

استحقاب

استحقاب
ذخیره نهادن چیزی را. (منتهی الارب). احتقاب. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا