جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اسپندان

اسپندان

اسپندان
نام قصبه ای بشمال شرقی فراه و شمال دلارام به افغانستان
لغت نامه دهخدا

اسپندان

اسپندان
تخمی است بسیار ریزه، و آنرا خردل گویند. (برهان). ثفاء. آهوری.
لغت نامه دهخدا

اسپندان

اسپندان
اگر اسپندان داشت، لکن نخورد یا به کسی داد، یا از خانه بیرون افکند، دلیل که او را غم و اندوه کمتر بود.
اگر اسپندان دید، دلیل غم بود. اگر بیند اسپندان همی خورد، دلیل که به قدر آن وی را غم و اندوه رسد. اگر بیند کسی اسپندان بدو داد، دلیل که غمی از آن کس بر دل وی حاصل شود. اگر دید او اسپندان به کسی داد، غمی از او بر دل وی حاصل گردد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

اسفندان

اسفندان
خردل، سس یا چاشنی غلیظ و تندی که با مخلوط کردن دانه های گیاه خردل در آب یا سرکه تهیه می شود،
در علم زیست شناسی گیاهی از تیرۀ چلیپاییان با برگ هایی شبیه برگ ترب، گل های زرد رنگ، دانه های ریز و قهوه ای و طعم تند،
دانه های ساییده شدۀ این گیاه که به عنوان چاشنی استفاده می شود، آهوری، خردله، سپندان، سپندین
اسفندان
فرهنگ فارسی عمید