معنی اسپاسم - فرهنگ فارسی معین
معنی اسپاسم
- اسپاسم((اِ))
- انقباض ناگهانی یک یا چند عضله که با درد شدیدی همراه است، تنجش، گرفت (واژه فرهنگستان)
تصویر اسپاسم
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اسپاسم
اسپاسم
- اسپاسم
- انقباض ناگهانی یک یا چند عضله توام با درد و اختلال کار آن ها
فرهنگ فارسی عمید
اسپاس
- اسپاس
- موضعی قرب اوزکند که اکثر مردم آنجا بدست سپاهیان جوجی کشته شدند. (حبیب السیر جزو 1 از ج 3 ص 10)
لغت نامه دهخدا
اسپرسف
- اسپرسف
- راهی که اسب به یک روز تواند پیمود، عرصه ای که اسب در آن تاخت کند میدان اسب دوانی اسب رس اسب رز اسپ ریس، میدان چوگان بازی و نمایش و رژه، میدان جنگ
فرهنگ لغت هوشیار