جدول جو
جدول جو

معنی اسب دواندن

اسب دواندن((اَ. دَ دَ))
کنایه از اجحاف و تعدی
تصویری از اسب دواندن
تصویر اسب دواندن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اسب دواندن

اسب دوانی

اسب دوانی
مسابقه سبق دوانیدن اسبها به موازات هم و سنجش شتاب آنها
اسب دوانی
فرهنگ لغت هوشیار

اسب دوانی

اسب دوانی
دوانیدن اسب ها به موازات هم و سنجش شتاب آن ها، مسابقه
اسب دوانی
فرهنگ فارسی معین

اسب دوانی

اسب دوانی
دوانیدن چند اسب با هم در میدان مسابقه برای سنجش توانایی آن ها و اسب سواران
فرهنگ فارسی عمید

سر دواندن

سر دواندن
سر دوانیدن، کسی را معطل و سرگردان کردن و وعدۀ امروز و فردا دادن
سر دواندن
فرهنگ فارسی عمید

اسب دوانی

اسب دوانی
سبق. مسابقه، سرهای گیاه نصی که اول روید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

سر دواندن

سر دواندن
با کسی امروز و فرداکردن. به تأخیر انداختن. به دفعالوقت با او گذرانیدن. سر گردانیدن. با وعده دروغ کسی را معطل کردن
لغت نامه دهخدا