جدول جو
جدول جو

معنی اژغ

اژغ
شاخه هایی از درخت که برای پیرایش درخت می برند، چرک تن، اژغ، ازغ
تصویری از اژغ
تصویر اژغ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اژغ

اژغ

اژغ
شاخه هائی را گویند که از درخت بریده باشند و بعربی جلمه خوانند. (برهان قاطع). آژغ. (فرهنگ ناصری). ازغ. ازگ. ستاک. و رجوع به ازگ شود.
لغت نامه دهخدا

آژغ

آژغ
آنچه از شاخه های درخت خرما و تاک انگور و درختان دیگر ببرند
آژغ
فرهنگ لغت هوشیار

اوغ

اوغ
موزه ای که از پوست پشمدار بدوزند چکمه پشمین، چوبهای فوقانی آلاچیق
فرهنگ لغت هوشیار

الغ

الغ
بزرگ، والامقام، بزرگوار، برای مِثال مؤمن و ترسا جهود و گبر و مغ / جمله را رو سوی آن سلطان الغ (مولوی - ۹۴۰)
الغ
فرهنگ فارسی عمید

ارغ

ارغ
آروق، باد گلو، گازی که در لوله های گوارشی ایجاد شود، اگر این گاز در معده باشد ممکن است با صدای مخصوصی از دهان خارج شود و اگر در روده باشد از مخرج خارج می گردد، آروغ
ارغ
فرهنگ فارسی معین