جدول جو
جدول جو

معنی ازگیل

ازگیل
درختچه ای است خاردار با چوبی سخت و محکم و شکوفه های سفید، میوه درخت ازگیل که قهوه ای رنگ و ترش مزه است
تصویری از ازگیل
تصویر ازگیل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ازگیل

ازگیل

ازگیل
درختچه ای از تیره گل سرخیان که خاردار است و بحالت وحشی در جنگلهای اروپای مرکزی و نواحی معتدل آسیا روییده میشود و غالبا آنرا با درختان دیگر پیوند میزنند ارونیا
فرهنگ لغت هوشیار

ازگیل

ازگیل
میوه ای کروی شکل، گوشتالو، قهوه ای رنگ، شیرین و کمی گس، درختچۀ خاردار و جنگلی این میوه با گل های سفید
ازگیل
فرهنگ فارسی عمید

ازگیل

ازگیل
درختچه ای که در همه جنگلهای شمالی حتی ارسباران وگلی داغ و گردنۀ چناران میروید. حدّ سفلای آن سواحل آستارا و حد علیا، کتول در ارتفاع 2000 گزی. (گااوبا). ازگِل. نلکه. زعرور. سِر (در آستارا). زِر. تُرسه سِر (در طوالش). فَتَر (در اطراف رشت). کُنُس (در طالقان قزوین). کنس. کنوس. کونوس (در گیلان و مازندران). ترش کُنُش (در رامسر و شهسوار). تالاس گور (در رامیان). کُندُز. کُندُس (در گرگان و کجور). (گااوبا)
لغت نامه دهخدا

ازمیل

ازمیل
نشگرده: ابزاری است که کفشگران و شیرازه بندان و پوسته گران با آن چرم را می برند و می تراشند اسکنه گزن
فرهنگ لغت هوشیار

انگیل

انگیل
اَنگَله، دکمه، منگوله، حلقه، جادکمه، اَنگَل، اَنگول
انگیل
فرهنگ فارسی عمید