جدول جو
جدول جو

معنی ازغ

ازغ
شاخه هایی از درخت که برای پیرایش درخت می برند، چرک تن، اژغ
تصویری از ازغ
تصویر ازغ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ازغ

ازغ

ازغ
آنچه از شاخهای درخت ببرند و پیرایش دهند. (برهان). آنچه ببرند از شاخه های درخت انگور. (مجمع الفرس سروری). جُلمه. (برهان) (مجمع الفرس). شاخه های بریدنی درخت که بریده باشند. قُصابه. آزُغ. آژغ. آزوغ. آژوغ. و رجوع به آزغ و ازگ شود. لکن معنی ازغ در بیت ذیل شوخ و چرک است، و برای شاخ و شاخ درخت تمثل بدان غلط است:
سوی آسمان کردش آن مرد روی
بگفت ای خدا این تن من بشوی
از این ازغها پاک کن مر مرا
همه آفرین زآفرینش ترا.
ابوشکور.
و رجوع به اژغ شود، نشاط. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

ازا

ازا
مقابل برابر روبروی رویاروی قبال، سبب زندگانی یا سبب فراخی عیش و افزونی آن یا به ازاء. عوض بجای. یا در ازاء. بجای عوض بدل
فرهنگ لغت هوشیار

ازن

ازن
گازی است که دارای بوی تند وزننده که هنگام رعد وبرق تشکیل می گردد (3O)
فرهنگ لغت هوشیار