جدول جو
جدول جو

معنی از سر

از سر((اَ سَ))
از آغاز، از ابتدا، از اول، از نو، مجدداً باز هم، دوباره
تصویری از از سر
تصویر از سر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با از سر

از سر

از سر
از آغاز از ابتدا از اول، از نو مجددا بازهم دوباره. یا از سر آغاز کردن، از سر آغازیدن از سر گرفتن از نو شروع کردن استیناف. یا از سر باز کردن، رفع کردن دفع کردن، یا از سر به در کردن، از سر بیرون کردن از یاد بردن فراموش کردن، یا از سر گرفتن، از نو آغاز کردن دوباره شروع کردن، یا از سر نهادن، از سر برداشتن از یاد بردن، یا از سر وا کردن، از سر باز کردن دور کردن بلطایف الحیل، (دراصطح گنجفه بازان) انداختن ورق م گنجفه برای ورق بیش است. از راه بطریق: از سر یاری. توضیح باین معنی دائم اضافه است. یا از سر دست. در حال فورا، کاری که چست و جلد کنند، سخنی که بی تاء مل گویند. یا از سر ضرورت. از روی ناچاری. یا از سر غرور. از روی غرور. از روی غرور از راه تکبر. یا از سر نو
فرهنگ لغت هوشیار

از بر

از بر
از حفظ از حافظه. بر فراز روی بای فوق: (یکی آتشی بر شده تابناک میان باد و آب ازبر تیره خاک) (فردوسی)، توضیح این کلمه بدین معنی زم اضافه است
از بر
فرهنگ لغت هوشیار

از در

از در
سزاوار زیبا یق برازنده شایان: (فرستاد بر میمنه سی هزار گزیده سوار از در کارزار) (فردوسی) توضیح زم اضافه است
از در
فرهنگ لغت هوشیار

از بر

از بر
پهلوی و مصدر دوم آن بزشن، رهائی بخشیدن و نجات دادن. رستگاری بخشیدن. و از این مصدر است نامهای سبخت، چهاربخت، مرابخت، بختیشوع، یشوع بخت، سی بخت، هفتان بخت و مهبزد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا