ارمگان ارمگان تربیت کننده. (برهان). مربی. (جهانگیری) (برهان) : گر تو بوی ارمگان کعبه زرین کنی آستان کعبه کعبه ز تو سد جاودان یافت مکه ببقات ارمگان یافت. خاقانی. لغت نامه دهخدا
ارمغان ارمغان سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاوردرَهاوَرد، تُحفه، سَفته، نورَهان، نَوراهان، نَوارَهان، راهواره، بازآورد، عُراضه، بِلَک، لُهنه، برای مِثال آن را که تو از سفر بیایی / حاجت نبُوَد به ارمغانی (سعدی۲ - ۵۹۳) فرهنگ فارسی عمید