معنی ارق - فرهنگ فارسی معین
معنی ارق
- ارق((اَ رَ))
- رقیق تر، تنگ تر، شفاف تر، باریک تر
تصویر ارق
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ارق
ارق
- ارق
- موضعی به سیستان. (نخبهالدهر دمشقی چ لیبسک ص 183)
لغت نامه دهخدا
ارق
- ارق
- بیداری شب. بیخواب ماندن بشب. بی خواب شدن. (زوزنی). بیخوابی
لغت نامه دهخدا
ارق
- ارق
- نعت تفضیلی از رقیق. رقیق تر. تُنُک تر. اَدَق. شفاف تر. باریکتر. (غیاث اللغات).
- امثال:
ارق ﱡ من الماء.
ارق ﱡ من النسیم.
ارق ﱡ من الهواء.
ارق ﱡ من دمعالغمام.
ارق ﱡ من دمعالمستهام.
ارق ﱡ من دمعهالشیعیه.
ارق ﱡ من دین القرامطه.
ارق ﱡ من رداءالشجاع.
ارق ﱡ من رقراق السراب.
ارق ﱡ من ریق النحل.
ارق ﱡ من سحاءالبیض.
ارق ﱡ من غِرقی البیض.
لغت نامه دهخدا
احق
- احق
- سزاوارتر به سزاتر سزاوارتر اولی صاحب حق تر راست تر بسزاتر
فرهنگ لغت هوشیار