جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ارشک

ارشک

ارشک
یازدهم. رجوع به فرهاد سوم شود، سخت خستن به نیزه. (منتهی الأرب). ناپیدا کردن سنان در مطعون. (تاج المصادر بیهقی) ، صاحب بچه شدن خرمابن. (منتهی الأرب)
پسر بزرگتر داریوش دوم هخامنشی که پس از جلوس بتخت سلطنت به اردشیر موسوم گردید. رجوع به ایران باستان ص 961 و 962 و 990 و 992 و اردشیر دوم شود
هفدهم. رجوع به وُنُن اول شود، جَمعِ واژۀ رَصَد، به معنی گیاه و باران اندک. (منتهی الأرب) ، جَمعِ واژۀ رَصَد (اصطلاح نجوم)
لغت نامه دهخدا

ارشک

ارشک
از مادۀ اَرشَن به معنی مرد و نر در مقابل زن. (یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 226). و آن نام بسیاری از ایرانیان قدیم بوده است. رجوع به ارشک در ذیل شود
لغت نامه دهخدا