جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ارایک

ارائک

ارائک
جمع اریکه، تختها، سریرها، جمع اریکه، تخت ها اورنگ ها از پارسی
ارائک
فرهنگ لغت هوشیار

ارائک

ارائک
جَمعِ واژۀ اریکه. تختها. سریرها. (غیاث اللغات) :
بمسند مه و آفتاب ارائک
عطارد بدیوان جاهش محاسب.
نظام قاری.
لغت نامه دهخدا

اراکی

اراکی
نعت از اَرکت الابل. شتر که بدرد شکم مبتلا باشد از خوردن اراک. اَرِکه
لغت نامه دهخدا

اراسک

اراسک
نام رود ارس (شمال آذربایجان) در کتاب موسی خورن مورخ ارمنی (کتاب 2، بند 65). (ایران باستان ص 2589) ، ذواراط، وادئی است بنی اسد را قرب لغاط، ذواراط، وادیی است بین قطیّات و حفیره خالد، ذواراط، وادیی است در بلاد بنی اسد، اراط موضعی است بیمامه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

اراریک

اراریک
پادشاه استرگت ها. نخست او رئیس اقوام شمالی موسوم به رژین بود و بهمراهی تئودریک به ایطالیا شد و در 541 میلادی بپادشاهی رسید و آنگاه که بلیار بر استرگت ها غالب آمد او در صدد آن شد که مملکت خویش را تسلیم ژوستنین (یوستینیانوس) امپراتور روم کند و عهدی با آنان در این معنی منعقد سازد لکن پیش از اجرای این مقصود سپاهیان وی او را بکشتند. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

افایک

افایک
تلفظ فارسی افائک، جمع افک، یعنی دروغ. رجوع به افائک شود
لغت نامه دهخدا