معنی ارادتمند
- ارادتمند((اِ دَ مَ))
- آن که ارادت می ورزد، مخلص
واژههای مرتبط با ارادتمند
ارادتمند
- ارادتمند
- آنکه ارادت ورزد، دوستدار
ارادتمند
- ارادتمند
- دارای صمیمیت و دوستی بسیار، عنوانی که شخص هنگام حرف زدن از خود برای اظهار تواضع به خود می دهد مثلاً ارادتمند بسیار مشتاق شما هستم
ارادتمند
- ارادتمند
- اخلاصمند، ارادت پیشه، ارادت شعار، ارادت کیش، مخلص
متضاد: بی ارادت
ارادتمندی
- ارادتمندی
- عمل ارادتمند ارادتمند بودن
شرافتمند
- شرافتمند
- بزرگ منش، بزرگوار
سعادتمند
- سعادتمند
- خوشبخت و اقبالمند
شرافتمند
- شرافتمند
- والا نژاده شریف نجیب اصیل: مردی کریم و سخاوتمند است
شرافتمند
- شرافتمند
- شریف، باشرف، اصیل و نجیب
سعادتمند
- سعادتمند
- نیکبخت، خوشبخت
