جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اذل

اذل

اذل
خوار تر ذلیل تر خوارتر. خوار پنداشتن کسی را خوارشمردن خوار و ذلیل گرفتن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار

اذل

اذل
نعت تفضیلی از ذلّت. ذلیل تر. (غیاث اللغات). خوارتر: 5ندانستند (کدخدایان غازی اریارق) که چون خداوندان ایشان برافتادند اذل ّ من النعل و اخس ّ من التراب باشند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 219). سرجملۀ حیوانات شیر است و کمترین و اذل ّ جانوران خر. (گلستان).
- امثال:
اذل ّالناس معتذر الی لئیم.
اذل ّ ممن بالت علیه الثعالب.
اذل ّ من البذج.
اذل ّ من البساط.
اذل ّ من الحذاء.
اذل ّ من الرداء.
اذل ّ من السقبان بین الحلائب.
اذل ّ من الشسع.
اذل ّ من النعل.
اذل ّ من النقد.
اذل ّ من الیعر.
اذل ّ من اموی بالکوفه فی یوم العاشوراء.
اذل ّ من بعیر سانِیهَ.
اذل ّ من بیضهِالبلد.
اذل ّ من حمارِ قَبان.
اذل ّ من حمار مقید.
اذل ّ من حُوار.
اذل ّ من عیر.
اذل ّ من فقع بقرقَرَه.
اذل ّ من قرادبمنسم.
اذل ّ من قرملهَ.
اذل ّ من قَمع.
اذل ّ من قیسی ّ بحمص.
اذل ّ من وَتد بِقاع.
اذل ّ مِن یَد فی رَحِم.
رجوع به مجمعالامثال میدانی شود
لغت نامه دهخدا

ابل

ابل
اشتران تک ندارد مخفف ابوالقاسم و ابوالفضل و مانند آنها (قس: بلقاسم و بلفضل در نوشته های پیشینیان و در تداول عوام امل مخفف ام البنین و جز آن)، نره احلیل کیر. نامی است جمله اشتران را اشتران بیش از دو (جمع بی مفرد یا اسم جنس به اعتبار وضع نه استعمال)، ابر حامل باران
فرهنگ لغت هوشیار

احل

احل
حل گردانیدن حل کردن، فرود آوردن در جایی، در ماههای حل در آمدن از ماههای حرام بیرون آمدن، یا احل از حرام. بیرون آمدن از حرام مقابل احرام (در حج)
فرهنگ لغت هوشیار

ارذل

ارذل
فرومایه کردن: ناکس گردانیدن فرومایه ترین ناکس ترین پزوی رذیل تر خوارتر زبون تر پست تر اخس دون تر فرومایه تر ناکس تر
فرهنگ لغت هوشیار

اخل

اخل
نیازمندتر خلل آوردن خلل و رخنه کردن خلل رسانیدن زیان رسانیدن بهم زدن و درهم و برهم کردن، یا اخل در امری. کارشکنی
فرهنگ لغت هوشیار

اذله

اذله
جمع ذلیل، نرم دلان، خواران خوارشدگان، جمع ذلیل ذلیل شدگان خوار شدگان خواران،جمع ذلول نرم شوندگان نرم دن
فرهنگ لغت هوشیار