معنی ادله - فرهنگ فارسی معین
معنی ادله
- ادله((اَ دِ لِّ))
- جمع دلیل، برهان ها، حجت ها
تصویر ادله
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ادله
ادله
- ادله
- جمع دلیل، فرنودها (فرنود دلیل) گواهان پروهانان، جمع دلیل راهنمایان حجتها برهانها. یا ادله اربعه. دلیلهای چهارگانه: کتاب و سنت و اجماع و عقل
فرهنگ لغت هوشیار
ادله
- ادله
- دلیل ها، چیزهایی که برای ثابت کردن امری بیاورند، حجت ها و برهان ها، رهبرها، راهنماها، مرشدها، جمعِ واژۀ دلیل
فرهنگ فارسی عمید
ادله
- ادله
- جَمعِ واژۀ دلیل. راهنمایان، قسمی خرما که آنرا برنی نیز نامند
لغت نامه دهخدا
اذله
- اذله
- جمع ذلیل، نرم دلان، خواران خوارشدگان، جمع ذلیل ذلیل شدگان خوار شدگان خواران،جمع ذلول نرم شوندگان نرم دن
فرهنگ لغت هوشیار