جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ادخل زدن

مدخل زدن

مدخل زدن
در تداول عام، تخمین نمودن. (یکی بود یکی نبود جمال زاده از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

داخل شدن

داخل شدن
درآمدن. اندر آمدن. دخول. وارد شدن. فروشدن. داخل گشتن. ورود کردن. ولوج. داخل گردیدن. درشدن: شبی بیکی از مجالس ملوک داخل شد. (مجالس سعدی). کبن، داخل شدن دندان ثنایای آدمی از بالا و پایین در غار دهن. (منتهی الارب).
- داخل لیل و نهار شدن، اعتبار یافتن. سر میان سرها آوردن.
، نفوذ کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا