جدول جو
جدول جو

معنی اخوان الصفاء

اخوان الصفاء((اِ نُ صِّ))
برادران یکدل، صوفیان، نام انجمنی از دانشمندان ایرانی که در میانه سده چهارم هجری در بصره و بغداد تشکیل شد که هدف آنان هماهنگ کردن اسلام و حکمت و فلسفه یونان بود
تصویری از اخوان الصفاء
تصویر اخوان الصفاء
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اخوان الصفاء

اخوان الصفا

اخوان الصفا
یاران یکرنگ نام گروهی از فرزانگان در سده های نخستین اسلام
اخوان الصفا
فرهنگ لغت هوشیار

اخوان الصفا

اخوان الصفا
برادران پاک دل، دوستان یک دل، انجمنی از حکما و علمای ایرانی که در اواسط قرن چهارم هجری در بصره و بغداد تشکیل شد و هدف آنان هماهنگ ساختن شرع اسلام با فلسفۀ یونان و ترویج حکمت یونانی در ممالک اسلامی بود و در حدود پنجاه رساله در رشته های مختلف علمی منتشر کردند
اخوان الصفا
فرهنگ فارسی عمید

اخوان الصفا

اخوان الصفا
در اواسط قرن چهارم هجری انجمنی مخفی در بصره و بغداد تشکیل شد، اعضاء این انجمن جمعی از علما و دانشمندان بزرگ اسلام بودند [از ایرانیان] . نام این جمعیت ’اخوان الصفا’ و مرام اصلی یا اساسنامۀ آنها این بود که می گفتند دیانت اسلام بخرافات و اوهام آمیخته شده است و برای پاک کردن دین از آلودگی های ضلالت انگیز جز فلسفه راهی نیست و شریعت عربی آنگاه بکمال میرسد که با فلسفۀ یونانی درآمیزد و مقصود ما همین است که دین را با فلسفه موافقت و شریعت حقه را از آلایش اوهام و خرافات شستشو دهیم تا پایدار ماند و مورد قبول عقلا و دانشمندان ملل قرار گیرد. نظر دیگر که در آغاز رسائل تصریح کرده اند، عبارت از این است که فلسفه چون از زبانی بزبان دیگر آمده حقایق نامفهوم و پیچیده گشته وتحریفات در آن راه یافته است ما میخواهیم مقاصد اصلی فلاسفه را پوست بازکرده بیان کنیم تا درخور فهم گردد. ظاهر مقصودشان همین بود که خود جای جای در مقالات اظهار و بعض نویسندگان دیگر همان را تأیید کرده اند اگر در باطن مقاصد دیگر هم داشتند هویدا و آشکار نبود. اعضای انجمن در انواع علوم و فنون که در آن عصر متداول بود و همچنین در معارف مذهبی و تاریخ ملل و شرایع و ادیان دست داشتند و گرد هم نشسته مسائل عقلی و دینی و اجتماعی را مطرح و با دقت و تبادل نظر در آنها خوض میکردند و در پایان بحث و کنجکاوی دقیق هرچه بنظرشان پسندیده و درست می آمد بر آن اتفاق می نمودند ونتیجۀ افکارشان بصورت مقالات و رساله ها بیرون آمد که امروز هم در دست است.
رسائل اخوان الصفا مشتمل بر 51 مقاله است. پنجاه مقاله هر کدام مربوط بیکی از فنون طبیعی و ریاضی و الهی و مسائل عقلی و اجتماعی و غیره و مقالۀ پنجاه ویکم در اقسام مسائل به ایجاز و اختصار و در ذیل مقالات کیفیت معاشرت اخوان صفا و خلان وفا و شروط داخل شدن در انجمن آنها نوشته شده است.
پاره ای از مقالات بحدی پخته و استوار بقلم آمده که بعد از حدود هزار سال اکنون هم مورد قبول و پسند علما است و حدود فکر و اطلاعات بشری پس از ده قرن وارسی و کنجکاوی هنوز بجائی افزونتر از آنها نرسیده است از روی اینگونه نمونه ها توان بدست آورد که مسلمین بمدت دو سه قرن تا چه پایه در معارف بشری پیشرفت کرده بودند. مؤلفان رسائل نام خودرا آشکار نمیساختند اما در نشر افکار و عقاید خویش ساعی بودند و مقالات آنها بمدت حدود یک قرن در سراسر بلاد و ممالک اسلامی انتشار یافت و فکرها را بخود متوجه و در مجامع علمی و دینی گفتگوها برپا ساخت. کسانی که با فلسفه سر و کار داشتند مخصوصاً معتزلیها در نشراین رسائل همت گماشتند و هر کجا میرفتند پنهانی نسختی را همراه می بردند یا به رازداری سپرده ببلاد دوردست می فرستادند. نخستین کسی که رسائل اخوان الصفا را ببلاد اندلس برد ابوالحکم عمرو بن عبدالرحمن کرمانی بود.چیزی نگذشت که رساله ها در تمام بلاد اندلس انتشار گرفت و علماء و دانشمندان نواحی روی این مقالات بحثها وتحقیقات کردند. ورود این رسائل در اندلس نزدیک صد سال پس از تشکیل اصل جمعیت اخوان الصفا و تألیف رساله ها واقع شد ولی اندلسیها نخستین بار این مقالات را از ابوالحکم شنیدند و از این جهت بعضی تصور کرده بودند که مؤلف اصل رسائل هموست. باری نویسندگان اخوان الصفا در صدد آمیختن دین با فلسفه و تطبیق آنها بر یکدیگر بودند. بروایت قفطی درتاریخ الحکماء ابوحیان توحیدی مینویسد که در سال 373 هجری قمری وزیر صمصام الدوله (یعنی ابوعبداﷲ بن سعدان متوفی 375) درباره ’زید بن رفاعه’ و سخنان او از من پرسش کرد من شرحی از وی و انجمن اخوان الصفا بازنمودم و گفتم رسائل اخوان الصفا را بنظر استادم ابوسلیمان منطقی رسانیدم وی پس از تدبر و مطالعه گفت مقصود نویسندگان این مقالات مطابقت دین با فلسفه بوده است و حال آنکه این دو را با هم سازگاری نتوان داد زیرا هر کدام را طریق و بنیادی مخصوص است. نام و نسب پنج تن از اعضاء اخوان الصفا و نویسندگان رسائل بطوری که از گفتار ابوحیان بدست می آید از این قرار است: ابوسلیمان محمد بن معشر بستی معروف به مقدسی و ابوالحسن علی بن هارون زنجانی و ابواحمد مهرجانی و عوفی و زید بن رفاعه. نام و ترجمه حال بعضی از این نویسندگان مانند زید بن رفاعه هاشمی، در تاریخ بغداد تألیف خطیب بغدادی آمده است. شهرزوری در تاریخ الحکما مینویسد رسائل اخوان الصفا 51 مقاله و الفاظ کتاب یعنی انشاء عبارات از مقدسی است. وی نام و نسب پنج نفر از نویسندگان رساله ها را چنین ضبط کرده است: ابوسلیمان محمد بن مسعود بستی معروف بمقدسی و ابوالحسن علی بن وهرون صابی و ابواحمد نهرجوری و عوفی بصری و زید بن رفاعه. جرجی زیدان در آداب اللغه العربیه (ج 2) ، راجع بجمعیت و رسائل اخوان الصفا چیزی نوشته و نام پنج نفر از اعضا را مطابق نقل قفطی ضبط کرده است. در کتاب الاخلاق عندالغزالی (ص 72) عقیدۀ یکی از مستشرقین را نقل میکند که ابوحیان توحیدی متوفی 389 هجری قمری یکی از اخوان الصفا بود. این گفتار خاصه از جهت تاریخ وفات ابوحیان واهی بنظر میرسد زیرا ابوحیان چنانکه از آثار خودش معلوم میشود تا سال 400 هجری قمری حیات داشت و بعضی وفات او را در 414 نوشته اند و سُبکی در طبقات الشافعیه نام اورا در جزو علمائی که میان سنوات 400- 500 هجری قمری درگذشته اند ثبت کرده است. ابوحیان چنانکه از نقل قفطی و مقدمۀ مقابسات برمی آید ظاهراً با اخوان صفا همراه نبوده است اما بعض اعضاء آن انجمن را مانند زید بن رفاعه و مقدسی دیده و با آنها گفتگو کرده است و خودمیگوید در باب عقاید اخوان صفا چیزی از مقدسی پرسیدم مرا شایستۀ جواب نشمرد. اگر گفته های ابوحیان از باب نعل وارون زدن نباشد معلوم میشود که وی نه داخل اخوان صفا بوده و نه با عقاید آنها موافقت داشته است.واﷲ العالم. (غزالی نامه تألیف همائی صص 82- 86).
در تتمۀ صوان الحکمه (چ لاهور ص 21) آمده: اخوان الصفا، ابوسلیمان محمد بن مسعر البستی معروف بالمقدسی و ابوالحسن بن علی بن زهرون (کذا) الریحانی و ابواحمد النهرجوری و عوفی و زید بن رفاعه (کذا). آنان حکمائی بودند که با هم اجتماع داشتند و رسائل اخوان الصفا را تصنیف کردند و الفاظ این کتاب از مقدسی است. از حِکم ایشان است: مثل السلطان [الظالم] کمثل المطر فما ظنک به اذا کان عادلاً. الهوی آفهالعفاف و اللجاج آفهالرّأی. المدُن تبنی علی الماء والمرعی والمحتطب. المراءه [تأخذ الشرّ من المراءه] کما ان ّ الافعی تأخذ السم ّ من الافعی. الدنیا سوق المسافر. الرّماد دخان کثیف والدخان رماد لطیف. من اماتته حیاته احیته وفاته. القناعه عزّالمعسر. و رجوع به تتمۀ صوان الحکمه ص 64 ح و 65 ح شود.
مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اخوان صفا، یاران و برادران روشن، یعنی جماعتی که از مقتضیات کدورت بشری رسته باشند و به اوصاف و کمالات روحانی آراسته. کذا فی لطائف اللغات - انتهی. در بین کتب مؤلفۀ قرن دهم میلادی کتاب معروف اخوان الصفا است که در فنون مختلفه نگاشته شده و مؤلفین آن خواسته اند بین ادلۀ عقلیه و عقاید دینی موافقت دهند و فلسفه ای که مقصود آنان موافقت دادن با عقاید دینی است فلسفۀ مخلوطی است بصورت فلسفۀ ارسطو و در معنی فلسفۀ افلاطون و این تألیف در بصره در قرن دهم میلادی تألیف شده بنام تحفۀ اخوان الصفا. مصنفین آن بطور یقین معلوم نیست امادر کتاب الحکماء نام چند نفر ذکر شده است. این ها میگفتند عقائد دینی با جهالات و اشتباهات آمیخته شده و باید بواسطۀ تطبیق آن با فلسفۀ یونانی اصلاح شود و علوم را بچهار دسته منقسم کرده و از 51 علم در این چهار قسم بحث کرده اند: قسمت اول در علوم ریاضی و منطق مشتمل بر 13 رساله. قسمت دوم در علوم طبیعی مشتمل بر هفده رساله. قسمت سوم در مابعدالطبیعه مشتمل بر ده رساله. قسمت چهارم در مسائل کلامی و تطبیق آن بر عقل مشتمل بر یازده رساله (از لکلرک ج 1 صص 393- 398). مؤلف معجم المطبوعات آرد: اخوان الصفا گروه اصدقاء واصفیاء بزرگوارند که در اواسط مائۀ چهارم هجری در بصره گرد آمدند و اجتماع آنان سرّی بود و در مجامع خود از انواع فلسفه بحث میکردند و بنام اخوان الصفا خوانده شدند و ببرادری دعوت میکردند و اشتغال آنان بعلوم فلسفی و طبیعی موجب شهرت فراوان ایشان شد. در حدود سال 373 هجری قمری وزیر صمصام الدوله بن عضدالدوله از اباحیّان توحیدی درباره زید بن رفاعه سؤال کرد و گفت پیوسته از زید بن رفاعه گفتاری میشنوم و مذهبی می بینم که مرا به شک اندازد و بمن گفته اند که تو با او همنشینی گفت: ای وزیر او را ذکائی غالب و ذهنی وقاد است وزیر گفت: مذهب او چیست ؟ گفت بچیزی منسوب نیست ولی زمانی دراز در بصره زیسته و در آن شهر با جماعتی از علماء مصاحبت کرده است. کسان ذیل از جملۀ اخوان الصفا بودند: ابوسلیمان محمد بن مسعر البستی مشهور بالمقدسی و ابوالحسن علی بن هارون الزنجانی و ابواحمد المهرجانی و زید بن رفاعه العوفی. این گروه با هم اجتماع میکردند و با یکدیگر صداقت میورزیدند و بر قدس و طهارت و نصیحت اتفاق داشتند و بین خود مذهبی ساختند و پنداشتند که بدان وسیله راه رسیدن برضوان خدا را نزدیک ساخته اند و قائل بودند که شریعت بجهالت ها و ضلالت ها آمیخته است و راهی جز فلسفه برای تغسیل و تطهیر آن نیست و گمان می بردند که چون فلسفۀ یونانی بشریعت عربی پیوندد کمال نوع انسانی حاصل آید. اخوان الصفا پنجاه رساله در پنجاه نوع از حکمت و یک مقاله جامع انواع مقالات بر طریق اختصار و ایجاز تصنیف کردند و آنهارا رسائل اخوان الصفا نامیدند و بوراقین سپردند و منتشر ساختند.
ابوحیان تلمیذ زید بن رفاعه بود. وی در کتاب خویش بنام ’المقابسات’ گوید که زید بن رفاعه و جماعتی از کبار فلاسفۀ اسلام در منزل ابی سلیمان النهرجوری اجتماع میکردند و او شیخ آنان بود و هرگاه که بیگانه ای بمجلس ایشان درمی آمد بکنایات و رموز و اشارات سخن میگفتند و چون مصنفین رسائل مذکوره اسماء خویش مکتوم میداشتند مردم درباره آنان اختلاف دارند بعضی برآنند که این رسائل کلام بعض ائمۀ علوی است و دیگران گویند تصنیف بعض متکلمین معتزلۀ عصر اول است. آنچه از آثار ایشان بطبع رسیده: اخوان الصفا و خُلاّن الوفا یا رسائل اخوان الصفا در دو جزء: اول در ریاضیات. دوم در طبیعیات ِ جسمانیات. سوم در علوم نفسانیات ِ عقلیات. چهارم در ناموسیات الهیات. و رسایلی در باب آراء و دیانات نیز بدان ضمیمه است. این کتاب به اعتناء امام قطب الاقطاب احمد بن عبداﷲ در مطبعۀ نخبهالاخبار بمبئی بسال 1355- 1356 بطبع رسیده. انتخاب اخوان الصفا به همت جمس میخائیل در لندن بسال 1830م. نیز چاپ شده است. خلاصهالوفا فی اختصار رسائل اخوان الصفا که مقتبساتی است از کتاب اخوان الصفاء از عده ای از نسخ خطیه به اعتناء فریدریک دیتریش در لیبسک، برلین بسال 1883- 1886 طبع شده است.
در سال 1837 علاّمۀ نوفرک در برلین خلاصه ای در باب اخوان الصفاء و آثار ایشان طبع کرده است و بخشی از کتاب ایشان را بزبان عربی و ترجمه آلمانی نقل کرده است. (از الموسوعات تألیف زکی پاشا). و نیز در کلکته بسال 1812 و 1846م. طبع شده است. تحفه اخوان الصفا. و آن مختاراتی است از رسائل اخوان الصفا که شیخ احمد بن محمد شروان الیمنی مباشرطبع آن بوده است و در مطبعهالاَّداب مصر به اعتناء شیخ علی یوسف بطبع رسیده است. جزء اول از کتاب اخوان الصفا، و آن قسم ریاضی مشتمل بر 13 رساله است: 1- فی العدد. 2- فی الهندسه. 3- فی الاسطرنومیا. 4- فی الجغرافیا. 5- فی الموسیقی. 6- فی النسب العددیه. 7- فی الصنایع العلمیه. 8- فی الصنایع العملیه. 9- فی اختلاف الاخلاق. 10- فی ایساغوجی. 11- فی المقولات العشر. 12- فی بارارمینیاس. 13- فی البرهان. در یک جزو بسال 1306 بطبع رسیده است. و ’الحیوان والانسان’ که خاتمه و زبدۀ رسائل اخوان الصفاست در مطبعهالترقی بسال 1318 و در مطبعهالتقدم بسال 1331 طبع شده است - انتهی.و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 82، 84، 85 و 243 و عیون الانباء ج 2 ص 40 و روضات الجنات ص 69 س 14 و ضحی الاسلام ج 3 ص 75 شود
لغت نامه دهخدا