جدول جو
جدول جو

معنی اخرب

اخرب((اَ رَ))
در علم عروض آن است که میم اول و نون آخر «مفاعیلن» را بیندازند تا «فاعیل» بماند، آن را به «مفعول» تبدیل کنند و اسم این زحاف «خرب» است و اسم جزیی که عمل «خرب» در آن واقع شود «اخرب»
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اخرب

اخرب

اخرب
ویران در زبانزد) عرض (سنگی است که در آن ویرانی پدید آید وآن انداختن م و ن از مفاعلین است شکافته گوش آنست که میم اول و نون آخر (مفاعیلن) را بیندازند تا (فاعیل) بماند آنرا به (مفعول) تبدیل کنند و اسم این زحاف (خرب) است و اسم جزئی که عمل (خرب) در آن واقع شود (اخرب)
فرهنگ لغت هوشیار

اخرب

اخرب
در علم عروض ویژگی پایه ای که در آن مفاعیلن به مفعولُ تغییر یافته است
فرهنگ فارسی عمید

اخرب

اخرب
موضعی در زمین بنی عامر بن صعصعه و وقعۀ بنی نَهد و بنی عامر آنجا بوده است. امروءالقیس راست:
خرجنا نُریغُ الوَحش َ بین ثُعاله
و بین رُحَیات الی فج ّ أخْرُب ِ
اذا ما رَکبنا قال وِلدَان ُ اهلنا
تعالوا الی أن یأتِنا الصیدُ نَحطب ِ.
(معجم البلدان) ، لَبَن اَخرس، شیر خفته. شیر غلیظ. شیر کلچیده. شیر بسته، علم اخرس،منارۀ راه که آواز صدا از وی نیاید. و رجوع به اخرسان شود
لغت نامه دهخدا

اخرب

اخرب
نعت تفضیلی از خراب.
- امثال:
اخرب من جوف حمار، اخلی من جوف حمار. (مجمعالامثال میدانی در اخلی...)
لغت نامه دهخدا

اخرب

اخرب
شکافته گوش. کفته گوش. سوراخ کرده گوش، چاهی است در بن کوهی. (منتهی الارب). بکری ذکر آن آورده و گوید نام چاهی است در بادیه و آن را در بن کوهی اخرج کنده اند و دو رنگ دارد و ازین رو نام آنرا از همین ماده مشتق کرده اندو چاهی دیگر نیز در بن کوهی اسود است که آنرا ’اسوده’ گفته اند بر مثال اخرجه. (ضمیمۀ معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

اخرا

اخرا
یک نوع خاک رست که با امح آهن آمیخته شده و در نتیجه برنگ زرد نارنجی قرمز قهوه یی در آمده باشد، در بعضی از سواحل و جزایر جنوبی ایران (از قبیل جزیره هرمز) بفراوانی موجود است و آنرا استخراج میکنند و در نقاشی و رنگ کاری بکار میبرند. سابقا نوعی از آنرا برای بند آوردن خون استعمال میکردند. گل مختوم نوعی از آن است ارتکان ارتکین گلک فاده گل اخرا، قهوه یی مایل بقرمز از گروه رنگهای جسمی
فرهنگ لغت هوشیار