جدول جو
جدول جو

معنی اخته کردن

اخته کردن((~. کَ دَ))
تخم کشیدن، خصی کردن، مدتی در برف یا یخ نهادن گوشت خام تا ترد و نازک شود
تصویری از اخته کردن
تصویر اخته کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اخته کردن

اخته کردن

اخته کردن
تخم کشیدن. خصی کردن اسب و خروس و قوچ و جز آن را تا گشنی کردن نتواند. بیرون کردن بیضۀ خروس و قوچ و امثال آن تا فربهی گیرد.
- امثال:
ملانصرالدین است صد دینار می گیرد سگ اخته می کند، یک عباسی می دهد حمام می رود، مزداو کم از خرج آن عمل است. و رجوع به یک روز حلاجی میکند... در امثال و حکم شود.
، گرفتن سخن را و بیاد داشتن، ربودن یکی را پس از دیگری. ربودن گرگ یک یک گوسپند را بحیله: الذئب یختات الشاه بعدالشاه، قطع طریق کردن در سرّ به شب. (منتهی الارب). راه بریدن. طی مسافت کردن: انّهم یختاتون اللیل، شب راه می برند
لغت نامه دهخدا

اخمه کردن

اخمه کردن
روی ترش کردن چین و آژنگ بر ابرو و پیشانی افکندن
اخمه کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پخته کردن

پخته کردن
کامل کردن با تمام رساندن، مهیا کردن کسی برای اجرای عملی
پخته کردن
فرهنگ لغت هوشیار

تخته کردن

تخته کردن
پهن کردن، بساط خود را بر چیدن، ساکت ماندن، یا تخته کردن دکان. بند کردن دکان بستن آن تعطیل کردن آن، جمع کردن بساط خود
فرهنگ لغت هوشیار