جدول جو
جدول جو

معنی اختلاط کردن

اختلاط کردن((~. تِ))
معاشرت کردن
تصویری از اختلاط کردن
تصویر اختلاط کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اختلاط کردن

اختراع کردن

اختراع کردن
نو آفریدن، دروغ پرداختن، از خود در آوری چیزی نو و بی سابقه ساختن چیزی تازه پدید آوردن ابداع کردن، دروغ پردازی کردن و از خود چیزی به ناروا ساختن
فرهنگ لغت هوشیار

اختبار کردن

اختبار کردن
آزمودن آزمایش کردن آزمودن آزمایش کردن امتحان کردن
اختبار کردن
فرهنگ لغت هوشیار

احتیاط کردن

احتیاط کردن
به هوش کار کردن استوار کاری کردن بهوش کار کردن
احتیاط کردن
فرهنگ لغت هوشیار

التقاط کردن

التقاط کردن
برچیدن برگرفتن فراستانی گرد آوردن دست یافتن چیدن بر چیدن، اقتباس کردن
فرهنگ لغت هوشیار

اختیار کردن

اختیار کردن
انتخاب کردن، برگزیدن، برای مِثال گر تو را در بهشت باشد جای / دیگران دوزخ اختیار کنند (سعدی - ۱۴۰)
اختیار کردن
فرهنگ فارسی عمید