اختراع کردن اختراع کردن نو آفریدن، دروغ پرداختن، از خود در آوری چیزی نو و بی سابقه ساختن چیزی تازه پدید آوردن ابداع کردن، دروغ پردازی کردن و از خود چیزی به ناروا ساختن فرهنگ لغت هوشیار
التقاط کردن التقاط کردن برچیدن برگرفتن فراستانی گرد آوردن دست یافتن چیدن بر چیدن، اقتباس کردن فرهنگ لغت هوشیار
اختیار کردن اختیار کردن انتخاب کردن، برگزیدن، برای مِثال گر تو را در بهشت باشد جای / دیگران دوزخ اختیار کنند (سعدی - ۱۴۰) فرهنگ فارسی عمید