جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اختلاط

اختلاط

اختلاط
آمچ آمیزش درآمیختگی خلیس، شوریدگی، همگمی آمیخته شدن، درهم شدن
اختلاط
فرهنگ لغت هوشیار

اختلاط

اختلاط
آمیختن، مخلوط شدن، درهم شدن، درهم آمیختن، آمیختگی، در علم شیمی ترکیب شدن دو یا چند جسم با یکدیگر به طوری که حتی با میکروسکوپ نتوان اجسام ترکیب شده را تمیز داد، اما با وسایلی بتوان آن ها را از هم جدا کرد، گفتگوی دوستانه، جماع کردن، همبستر شدن
اختلاط
فرهنگ فارسی عمید

اختلاط

اختلاط
آمیخته شدن. (زوزنی). درهم شدن. امتزاج. اِلتباس. اِلتباک. آمیختن. درآمیختن:
سعادت اختلاط زیرکانست
ز نادان گر رسد سودی زیانست.
ناصرخسرو.
همچو در کان خاک و زر کرد اختلاط
در میانشان صد بیابان و رباط.
مولوی.
و هرجائی اختلاطی میساخت. (کلیله و دمنه).
لغت نامه دهخدا

اختلاف

اختلاف
یوتاری پادیاری، نا سازگاری، ستیزه، جانشینی، شکم روش عدم موافقت، ناسازگاری، با یکدیگر خلاف کردن، نزاع، مشاجره
فرهنگ لغت هوشیار