جانوری عظیم الجثه و گوشتخوار و درنده از شاخۀ نرم تنان و از ردۀ پابرسران که تعداد هشت بازوی گیرنده دور دهان دارد و طول بازوهایش به چند متر می رسد و برای غواصان حیوان خطرناکی بشمار می رود، اختبال حزن کسی را، دیوانه کردن اندوه او را. تباه شدن خرد از اندوه. گم کردن خرد. (زوزنی). تباه خرد گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). تخبیل، ناقص گردانیدن. (زوزنی). نقصان عضوی کردن. (آنندراج)
استانوز. قصبۀ کوچک ناحیۀ مرکزی، در انطالیه قضای مرکز سنجاق تکه از ولایت قونیه قریب 60 هزارگزی شمال غربی انطالیه، بساحل نهری بهمین نام. موقع آن مرتفع و هوایش معتدل و روح افزا و محل تابستانی انطالیه باشد. (قاموس الاعلام ترکی) ، کشتن کسی راعوض کسی. کشتن قاتل را بعوض مقتول: استباء القاتل بالقتیل، کشنده را بجای کشته کشت. (از منتهی الارب) استانوز. قصبه ایست در قضای مرکزی ولایت و سنجاق انقره (انگوریه) قریب به 25 هزارگزی غربی شهر آنقره، در محلی که نهر چارسو به شعبه آنقره از رود خانه سکاریه ریخته میشود، و وقتی در شمار مرکز ناحیۀ ملحق بقضای مرکز بوده است. (قاموس الاعلام ترکی)