جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اخ تف

اخ تف

اخ تف
بلغمی که از گلو با آواز بدهن آرند و بیرون اندازند آب دهان خیو بزاق، (به استهزاء) نشان دولتی بر سینه و که
فرهنگ لغت هوشیار

اخ تف

اخ تف
بلغمی که از گلو با آواز بدهن آرند و بیرون اندازند. آب دهان. خیو. بصاق. بزاق، دوست گردیدن
لغت نامه دهخدا

اخ تفو

اخ تفو
اخ تف را گویند که آب دهن را جمع کردن و انداختن باشد. (برهان). و افادۀ کراهیت و نفرت کند:
چون بباید طمع برید از دوست
چون توقع نماید از دشمن
حق یاری چنین گذاشته اند
اخ تفو بر زمانۀ ریمن.
حکیم نزاری
لغت نامه دهخدا

اختف

اختف
عدم موافقت با یکدیگر خف کردن نزاع کردن، خلیفه و جانشین کسی گردیدن، نزد کسی آمد و شد کردن تردد کردن، نزاع کشمکش. یا اختف آرا. عقاید گوناگون داشتن مقابل اتفاق آرا. یا اختف اخق. در خوی و خلق و شیوه کار با یکدیگر اختف و ناسازگاری داشتن، تضاد دو کوکب در جوهر چنانکه یکی سعد و دیگری نحس یا یکی ناری و دیگری مائی باشد، یا اختف کلمه. دو آوازی اختف رای. یا اختف نظر. مختلف بودن نظر و عقیده عقیده گوناگون داشتن، یا حل اختف. بر طرف کردن سبب های ناسازگاری و اختف از میان بردن ناهماهنگی و خف، اسهال شکم روش
فرهنگ لغت هوشیار