معنی احق - فرهنگ فارسی معین
معنی احق
احق((اَ حَ قُ))
سزاوارتر، اولی، صاحب حق تر، راست تر، به سزاتر
تصویر احق
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با احق
احق
احق
سزاوارتر به سزاتر سزاوارتر اولی صاحب حق تر راست تر بسزاتر
فرهنگ لغت هوشیار
احق
احق
سزاوارتر. اولی. صاحب حق تر. راست تر. احری. اقمن. الیق. اجدر. بسزاتر: هذا احق منزل بترک. احق ّالخیل بالرکض المعارُ. ، نیافتن چیزی از معدن بعد از جستن. نایافتن چیزی از معدن. (تاج المصادر)
لغت نامه دهخدا
احم
احم
جمع حلم ، بردباریها سکونها وقارها، عقل ها،جمع حلم : خوابها خوابهای شیطانی خوابهای شوریده که آنرا نتوان تعبیر کرد،جمع حلیم بردباران
فرهنگ لغت هوشیار
احل
احل
حل گردانیدن حل کردن، فرود آوردن در جایی، در ماههای حل در آمدن از ماههای حرام بیرون آمدن، یا احل از حرام. بیرون آمدن از حرام مقابل احرام (در حج)
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.