احساساتی احساساتی جوشی شورمند منسوب به احساسات وابسته به احساسات، کسی که پیشامدها زود بروی اثر میگذارد و او را بهیجان میاورد و بیشتر دستخوش اثر حواس خود است تا عقل و نیروی سنجش شخص حساس فرهنگ لغت هوشیار
احساساتی احساساتی پراحساس، پرهیجان، حساس، رقیق القلب، سریع التاثر، عاطفی، هیجانزده فرهنگ واژه مترادف متضاد