جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با احراق

احراق

احراق
آتش زدن سوزاندن، آزار رسانی، لاشه سوزی، سوز آوری سوزانیدن بر پا کردن حریق، اذیت رساندن، سوز آوری. یا احراق کواکب. احراق کواکب یا احراق شه. سوختن جسد میت
فرهنگ لغت هوشیار

احراق

احراق
سوختن. (زوزنی). سوزانیدن. (تاج المصادر). بسوزانیدن. نیک سوزانیدن. (منتهی الارب) :
هست سرمایۀ احراق جهانی شرری.
لغت نامه دهخدا

اتراق

اتراق
ترکی بارافکنی توقف چند روزه در سفری بجایی. ترکی برآسودن لنگر انداختن بارافکندن ترکی ماندن
فرهنگ لغت هوشیار

احرام

احرام
آهنگ حج کردن، بحرمت شدن، در حرمتی که هتک آن روا نیست درآمدن، حرم وحریم
فرهنگ لغت هوشیار