معنی احراز - فرهنگ فارسی معین
معنی احراز
- احراز((اِ))
- فراهم آوردن، جمع کردن، پناه دادن، جای دادن، به دست آوردن، رسیدن به چیزی
تصویر احراز
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با احراز
احراز
- احراز
- فراهم آوردن. جمع کردن، احراف ناقه، لاغر کردن. لاغر گردانیدن. (منتهی الارب). اشتر نزار کردن. (تاج المصادر) ، ورزه کردن. کسب کردن. (منتهی الارب). ورزیدن، پاداش نیکی یا بدی دادن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
احرام
- احرام
- آهنگ حج کردن، بحرمت شدن، در حرمتی که هتک آن روا نیست درآمدن، حرم وحریم
فرهنگ لغت هوشیار
احراق
- احراق
- آتش زدن سوزاندن، آزار رسانی، لاشه سوزی، سوز آوری سوزانیدن بر پا کردن حریق، اذیت رساندن، سوز آوری. یا احراق کواکب. احراق کواکب یا احراق شه. سوختن جسد میت
فرهنگ لغت هوشیار