معنی احتصان - فرهنگ فارسی معین
معنی احتصان
احتصان((اِ تِ))
استوار بودن، محکم بودن
تصویر احتصان
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با احتصان
احتصان
احتصان
استواری: از اجابت حق امتناع نموده و به احتصان قلعه ای که داشت. شیطان باد غرور در دماغ او دمیده. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
احتجان
احتجان
پیش کشیدن: مانند پیش کشیدن گوی باچوگان، گردآوری (پول و داراک) پول روی پول گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
احتقان
احتقان
عارضه ای که در آن انسان نمی تواند ادرار کند، مسدود شدن مجرای ادرار، شاش بَند، حَبسِ بَول، اِحتِباس، حَبسِ البَول جمع شدن خون یا مادۀ دیگر در قسمتی از بدن حقنه کردن، اماله کردن
فرهنگ فارسی عمید
احتقان
احتقان
درد شکم گرفتن از بندآمدن بول. شاشبند شدن. شاشبند. حبس البول.
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.