جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اجنحه

اجنحه

اجنحه
جمع جناح، بال و پرها بال های پرندگان بازوان آدمیان، جمع جناح و جناح
فرهنگ لغت هوشیار

اجنحه

اجنحه
جناح ها، هر یک از دو سمت راست یا چپ در زمین بازی، بال ها، جمعِ واژۀ جناح
اجنحه
فرهنگ فارسی عمید

اجنحه

اجنحه
جَمعِ واژۀ جُناح و جَناح، گنگلاج که امید خیر و شر از وی نباشد، ترسندۀ بازایستنده از کارها. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

اجاحه

اجاحه
هلاک کردن، بستن استخوان شکسته را بر کجی: اجرت العظم اَنا، بستم استخوان شکسته را بر کجی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

مجنحه

مجنحه
تأنیث مجنح. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مجنح و تجنیح شود
لغت نامه دهخدا

اجنه

اجنه
جمع جنین، زه ها (جنین زه) رمن نادرست از جنی رمن درست جنه است پریان در عربی، جمع جنین و در تداول فارسی زبانان بغلط، جمع جن است و معنی پریان از آن اراده میشود. توضیح (جن) خود اسم جمع و مفرد آن جنی بزیادت یاء مشدد است
فرهنگ لغت هوشیار

جنحه

جنحه
از ریشه پارسی گناه گنه گناه بزه. توضیح در تداول فارسی جنجه تلفظ شود این کلمه در متون معتبر و قاموسهای عربی نیامده و احتمال میرود که آنرا از (جناح) (گناه) ساخته اند. در محیط المحیط آمده: (الجنحه (بکسرالجیم) الاثم وهی من کلام العامه)
فرهنگ لغت هوشیار