جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اج

اج

اج
کدو، هر نوع کدو، کدوی بزرگ میان تهی که در آن چیزی می ریختند، کدوی تنبل، کوزه ای به شکل کدو
اج
فرهنگ فارسی عمید

اج

اج
درختی است که مصرف صنعتی دارد و در جنگلهای ایران هست
لغت نامه دهخدا

اج

اج
رهن و گرو که در ترکی به اماله تلفظ شود. (شعوری). در جای دیگر این صورت بدست نیامد
لغت نامه دهخدا

اج

اج
مطلق کدو را گویند خواه کدوی قلیه و خواه کدوی قلیان و خواه کدوی عسل یا سرکه باشد. (برهان قاطع) ، نام دهی بمصر
لغت نامه دهخدا

اج

اج
مزید مؤخری است در امکنه. صورتی از اگ، اک، اه: آبج. اشترج. ایذج. خلج. خیارج. دعنج. رخج. روبنج. سهرج. سیرج. طسفونج (طیسفون). غورج. فندورج. فهرج. قورج. کذج. کرج. کندانج. مدبج. مستج. مَنْبِج. میانج. والوالج. ونج
لغت نامه دهخدا

اج

اج
در تعریب بدل ’ََ-ه’ (با هاء غیرملفوظ) آید: بنفسج، بنفشه. نشاستج، نشاسته. روزنامج، روزنامه و غیرها
لغت نامه دهخدا

اج

اج
از درختان جنگل مازندران که نام لاتین آن maach aooeaetoom می باشد.، پوسته ی برنج یا ارزن، از، غرور، از انواع گردو که پوست سبز آن به آسانی جدا شود
فرهنگ گویش مازندرانی