معنی اثر - فرهنگ فارسی معین
معنی اثر
- اثر((اَ ثَ))
- نشان و علامت باقی مانده از هر چیز، جای پا، نشان قدم، حدیث، روایت، داغ، تأثیر، تألیف، تصنیف، یادبود
تصویر اثر
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اثر
اثر
- اثر
- نشان، علامت، جای پا، نشان قدم، آنچه از کسی یا چیزی باقی و برجای بماند، حدیث و خبر، تاثیر، محصولی که از یک هنرمند باقی می ماند
فرهنگ فارسی عمید