معنی اتکاء کردن - فرهنگ فارسی معین
معنی اتکاء کردن
- اتکاء کردن((~. کَ دَ))
- تکیه کردن بر، پشت گرم شدن به
تصویر اتکاء کردن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با اتکاء کردن
ابراء کردن
- ابراء کردن
- بیزاری کردن بیزار بودن، به کردن از بیماری شفا بخشودن
فرهنگ لغت هوشیار
اتراق کردن
- اتراق کردن
- بار افکندن چندی ماندن توقف کردن در منزلی چند روزی موقتا در منزلی اقامت گزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
اتحاد کردن
- اتحاد کردن
- به هم پیوستن یگانه شدن متحد شدن بهم پیوستن دادی که منعقد میسازند و همگام شدن
فرهنگ لغت هوشیار
احتکار کردن
- احتکار کردن
- انبار کردن کا (مخصوصا غله) برای فروش بهنگام گرانی و کمیابی، بنداری انبارداری
فرهنگ لغت هوشیار