جدول جو
جدول جو

معنی اتر زدن

اتر زدن((اَ تَ. زَ دَ))
فال بد زدن، آیه یأس خواندن
تصویری از اتر زدن
تصویر اتر زدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اتر زدن

اتو زدن

اتو زدن
جامه را بوسیله اتو صاف و بی چین و کیس کردن یا در شلوار خط ایجاد کردن اتو کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار

اتو زدن

اتو زدن
کشیدن اتوی داغ بر روی جامه یا پارچه که چروک های آن هموار شود
اتو زدن
فرهنگ فارسی عمید

چتر زدن

چتر زدن
چتر بر سر زدن. چتر بر سر نهادن. چتر برسر کشیدن. چتر در سر کشیدن. (آنندراج) :
سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر
ولی ز طرف کله چتر بر سحاب زده.
حافظ.
نی بهر سایه چتر بفرقم زد آسمان
استاده است چرخ که چون افکند مرا.
قاسم مشهدی (از آنندراج).
، ورزشی است کشتی گیران را، که بر روی هر دو دست استاده شده هر دو پا جفت کرده، بگردش درآیند. (آنندراج) (غیاث). ورزش کردن کشتی گیران باین طریق که بر روی هر دو دست ایستاده و هر دو پا را جفت کرده بگردش درآیند. (ناظم الاطباء) ، چیز پهنی در هوا باز شدن مانند چتر. (فرهنگ نظام). چتر زدن در هوا، چون شاخه های نارون یا بوتۀ گل سرخ، گرد برآوردن پرهای دم خود، مانند طاوس و بوقلمون. پرهای دنبال را افراشته، قوس گونه ای ساختن. پرهای دم را افراخته واز آن قوس ساختن چنانکه طاوس و بوقلمون.
- چتر طاوس زدن. رجوع به چتر طاووس زدن شود
لغت نامه دهخدا

تار زدن

تار زدن
نواختن تار. نواختن یکی از آلات موسیقی. رجوع به تار شود، در تداول عوام فروختن را گویند
لغت نامه دهخدا

تر زدن

تر زدن
اسهالی بودن مزاج، مجازاً کاری را بد و ناشیانه انجام دادن
تر زدن
فرهنگ فارسی معین

ابرو زدن

ابرو زدن
ابرو انداختن ابرو جنباندن اشارت کردن با ابرو دلال را اجازه و دستوری دادن با اشارت ابرو رضا نمودن با اشارت ابرو
فرهنگ لغت هوشیار