جدول جو
جدول جو

معنی ات

ات((ضم متصل.))
ضمیر متصل دوم شخص مفرد، مفعولی و اضافی در آخر کلمه، گفتمت (تو را گفتم)، کتابت، کتاب تو
تصویری از ات
تصویر ات
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ات

ات

ات
ت۳ در کلماتی که به «ها»ی بیان حرکت ختم نمی شود همزه را حذف می کنند و حرکت آن به حرف آخر کلمه ملحق می گردد مثلاً دوستت، ساغرت، غلامت
فرهنگ فارسی عمید

ات

ات
غلبه کردن بحُجَّت. (تاج المصادر بیهقی). غالب شدن بحُجّت بر، رسوا گردیدن. شرمنده شدن
لغت نامه دهخدا

ات

ات
ادات خطاب است که به آخر کلمه پیوندد. تو:
بودنت در خاک باشد بآفدم
همچنان کز خاک بد انبودنت.
رودکی.
عالمت غافل است و تو غافل
خفته را خفته کی کند بیدار.
سنائی.
ملک یوسف ای حاتم طی غلامت
ملوک جهان جمله در اهتمامت.
انوری.
ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
تا ساغرت پراست بنوشان و نوش کن.
حافظ.
حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد
صلحی کن و بازآ که خرابم ز عتابت.
حافظ.
زلفت بجادوئی ببرد هر کجا دلیست
و آنگاه بچشم و ابروی نامهربان دهد
هندو ندیده ام که چو ترکان جنگجوی
هرچ افتدش بدست بتیر و کمان دهد.
؟
لغت نامه دهخدا