جدول جو
جدول جو

معنی ابنه زده

ابنه زده((~ زَ دِ))
مأبون، رسوا، بدنام، کسی که از وی نفرت دارند
تصویری از ابنه زده
تصویر ابنه زده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ابنه زده

ابنه زده

ابنه زده
غرچه آنکه مبتلا به ابنه باشد ماء بون، رسوا بدنام متهم به رسوایی، کسی که از وی نفرت دارند
فرهنگ لغت هوشیار

انده زده

انده زده
غم زده. غمدیده:
بجز آن زلیخای انده زده
بدان غم زده جان ماتمکده.
شمسی (یوسف و زلیخا).
بر آن پیر یعقوب انده زده
دلم آتش است و تن آتشکده.
شمسی (یوسف و زلیخا)
لغت نامه دهخدا

ابه زاده

ابه زاده
عبدالله افندی. او در سلطنت احمد ثالث سلطان عثمانی دوبار مسند مشیخت یافت. در 1096 هجری قمری بحلب و در 1100 در مصر و در 1103 در ادرنه و در 1106 در مکۀ مکرمه بوده است و در سنۀ اخیر در ماه رجب او را به ادرنه خواندند و سمت قاضی عسکری به وی دادند و دوسال بعد قضاء عسکر روم ایلی به وی مفوض گشت و چون مبغوض شیخ الأسلام فیض الله افندی بود او را بجزیره قبرس نفی کردند و در زمان سلطان احمد خان ثالث او را ببروسه بردند و پس از جلوس احمد خان ثالث و وفات فیض الله افندی او بی اجازه به استانبول رفت و کرت دیگر او را در استانبول بگرفتند و ببروسه نفی کردند و سپس مورد عفوپادشاه وقت شده و وی را به استانبول طلبیدند و در 1117 بار دیگر منصب قاضی عسکری روم ایلی به وی تفویض شد و در 1119 بمسند شیخ الاسلامی ترفیع یافت و در 1122 عزل شد و مجدداً در سال 1124 منصب مشیخت استانبول به وی محول گردید. و باز او را در 1126 بطرابوزان نفی کردند و در راه در کشتی که بر آن سوار بود غرق شد، ابهاء خیل، معطل کردن اسبان. فروگذاشتن اسب را از غزا کردن، ابهاء بیت، خالی ساختن خانه از متاع. تهی کردن خانه و معطل گذاشتن آن، ابهاء اِناء، خالی و تهی کردن آوند و خنور، خوبروی شدن، بدریدن. (تاج المصادر بیهقی). دریدن خانه موئین و مثل آن
لغت نامه دهخدا

پینه زده

پینه زده
درپی کرده. رقعه دوخته. پیوندبسته. وصله کرده. مرقع
لغت نامه دهخدا

تشنه زده

تشنه زده
عطشان. مشتاق آب: زمین شور را مانی که پاره ای آب شور می داری تا مرغان کور تشنه زده گرد تو درآمده اند. (کتاب المعارف)
لغت نامه دهخدا