حصار. (فرهنگ اسدی). حصار و قلعه و جای محکم. (برهان) : ز سوی هند گشادی هزار نر کستان (کذا) ز سوی سند گرفتی هزار ابناخون. بهرامی. بتقدیم نون بر باء نیز بنظر رسیده است. (برهان). و در نسخه ای از فرهنگ اسدی انباجون. و جز بیت فوق مثالی دیده نشده است
حصار قلعه. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قلعه و حصار. (انجمن آرا) (مؤید الفضلاء) (شعوری ج 1 ورق 122 ب) : ز سوی هند گشادی هزار شهر و کلات ز سوی هند گرفتی هزار انباخون. بهرامی. قلاع دولت آن پادشاه جم قدرت که هست پارۀ چرخش کمینه انباخون. شمس فخری (از شعوری ج 1 ورق 122 ب). ، پر کردن جای عمیق بخاک و جز آن. (مؤید الفضلاء) (شرفنامۀ منیری)