ابعاض ابعاض جَمعِ واژۀ بعض. پاره ها. طایفه ها. جزٔها. افراد، از حد درگذشتن و غلو کردن در نادانی و کار زشت، لایعنی گفتن، مکلف شدن کسی بدانچه بالای طاقت اوست، دور رفتن ستور بچرا لغت نامه دهخدا
ابعاد ابعاد بُعدابعاد هندسی (ثلاثه، سه گانه): در ریاضیات طول (درازا)، عرض (پهنا) و عمق (ژرفا) فرهنگ فارسی عمید