معنی ابرو گشاده - فرهنگ فارسی معین
معنی ابرو گشاده
ابرو گشاده((گُ دِ))
بشاش، خوشرو
تصویر ابرو گشاده
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ابرو گشاده
ابرو گشاده
ابرو گشاده
بشاش خوشرو خوشخو خوش منش تازه رو شکفته روی خوش منش
فرهنگ لغت هوشیار
ابروگشاده
ابروگشاده
بشاش. خوشرو. خوشخو. خوش منش. تازه رو. شکفته روی. خوش خُلق: ابروگشاده باش چو دستت گشاده نیست. ؟
لغت نامه دهخدا
بازو گشاده
بازو گشاده
بمعنی نیازمند است و معنی ترکیب ظاهر است. (آنندراج). محتاج، بازی کردن. بخوشی پرداختن. نشاط کردن: هفت شبانه روز بازی آوردند و نشاط شراب بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 509)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.