جدول جو
جدول جو

معنی ابتدا

ابتدا((تِ))
شروع و اول هرکار و هر چیز، آغاز، نخست، اول، مبداء، مقابل انتها، آغاز کردن، شروع کردن، در علم نحو عاری کردن لفظ از عوامل لفظی برای اسناد
ابتدا به ساکن: آوردن کلمه ای که حرف اول آن ساکن باشد، بی مقدمه
تصویری از ابتدا
تصویر ابتدا
فرهنگ فارسی معین