معنی درد درد درد املاحی که پس از داغ کردن روغن نمک سوده شده در ته ظرف باقی.، گردش کن، دور بزن، بازگرد، از بین رفته، برگشته، لهیده، له شده ته مانده فرهنگ گویش مازندرانی