معنی پلاسمه
پلاسمه
پوست خشکیده ی توام با خون بر روی زخم
فرهنگ گویش مازندرانی
⚡ جستجوی واژه " پلاسمه " در سایر فرهنگهای لغت و دائره المعارفهای جدول جو ...