معنی 흩어진
흩어진
پراکنده، سرگردان
دیکشنری کره ای به فارسی
واژههای مرتبط با 흩어진
찢어진
찢어진
پارِه پارِه، پارِه شُدِه
دیکشنری کره ای به فارسی
헤어진
헤어진
فَرسودِه، اَز هَم پاشید
دیکشنری کره ای به فارسی
벌어진
벌어진
باز، کامِلاً باز
دیکشنری کره ای به فارسی
늘어진
늘어진
سُست، شُل
دیکشنری کره ای به فارسی